❴BOOKS❵ ⚡ در ستایش شرم جامعهشناسی حس شرم در ایران Author حسن قاضی مرادی – Thomashillier.co.uk رنگ شرم سرخ است رنگ خشم و عصیان تجربه حس شرم، سرخی حاصل خشم به خود و در پی آن تمایل به عصیان علیه خود است؛ خود چه رنگ شرم سرخ است رنگ شرم جامعهشناسی eBook ✓ خشم و عصیان تجربه حس شرم، سرخی حاصل خشم در ستایش Kindle - به خود و در پی آن تمایل به عصیان علیه خود است؛ خود چه به ستایش شرم جامعهشناسی Epub â مثابه یک فرد و چه یک گروه یا سازمان، یا طبقه و یا یک ملت ستایش شرم جامعهشناسی حس شرم PDF or از ھمین رو چه كم یاب می نماید این سرخی آن ھم برای ما ایرانیان كه چه بسیار از نگریستن به خود و نقد خود گریزانیم و بنابراین چه اندک سرخ میشویم.
- Paperback
- 144 pages
- در ستایش شرم جامعهشناسی حس شرم در ایران
- حسن قاضی مرادی
- Persian
- 14 August 2016 حسن قاضی مرادی
جامعهشناسیِ تقلبی تکرار حرفهای کوچهبازاری و نسبت دادنش به مفهوم مبهمِ «ایرانیها» و در کتاب، صفاتی کلیشهای بحث میشود که معمولا به ایرانیها نسبت داده میشوند صفاتی که در همهی بشر هستندرفرنسهای کتاب متشکل از دیوان حافظ و سعدی و ناصر خسرو و غزالی هستند و نیز یک «نامه» از مارکس چطور کتاب را یک اثر «جامعهشناسی» که دانشی متولد شده در غرب است بدانیم پس؟ تازه اگر فرض کنیم جامعهشناس بودن نیاز به تحصیلات آکادمیک نداردکتاب طرفدار یک اخلاق سکولار است میگوید حس گناه، صرفا برای «یک عملکرد» بوجود میآید، که تازه با کفاره، «تجربهی گناه» هم اتفاق نمیافتد ولی «شرم» چیز خوبی است، زیرا فرد با یک خودانگیختگیِ فکری به «کل وجود» خویش خشم میگیرد شرم محصول عصر جدید و مدرنیسم است و حاصل خودشناسی و عقلانیتبنظر نویسنده، در ایران، روحانیت حتا از همان زمان زردشت نقش محوری در مجازات و بخشش گناهکاران داشت وبر هم این بحث را مطرح میکند که کشیک کاتولیک، نقش واسطهی مومنان را بعهده داشت، اما در مرام پروتستانیسم، مفهوم شفاعت از بین رفت اما نویسنده ذکری از وبر به میان نمیآورد، طبعاقاضیمرادی میگوید اسلام دین ابلاغ است و نتیجه نیازی به جستجوی معنای نیکی نیست فردِ گناهکار، بخاطر عدم انطباق با واجبات و محرمات است که احساس گناه میکند، و هرگونه مسئولیت فردی نسبت به پیامدهای عمل خود را انکار میکند باز هم یک جملهی وبری که نویسنده اشارهای به مأخذِ آن نمیکند اخلاق غایات مطلق در برابر اخلاق مسئولیتپذیریبنظر قاضیمرادی، اخلاق دینی به سبب گشوده نگه داشتن عبارتِ «شیطان گولم زد» فرد را از درگیر شدن با خویشتن و احساس شرم بازمیداردنویسنده اشاره میکند که در عرفان ایرانی هم مفهوم «حیا» را داریم که مشوق انفعال است بعد هم شعرهای مختلفی که در آنها کلمهی «شرم» بکار رفته است را مثال میآورد، و میگوید ببینید هیچکدام از شاعران ایرانی شرم را به مفهومی که «من» گفتهام بکار نبردهاند مراد آنها از شرم فقط خجالت از کار خویش در برابر جماعت بوده، انتظارِ ریای اخلاق بوده اما شرم یعنی خشم بر خویشتن و تفکر درونی، بدون محرک خارجی بنظرم بهتر و کمزحمتتر این میبود که نویسندهی کتابْ کلمهی مدنظرشان را عوض میکردند، بجای اینکه تاریخ ادبیات فارسی را زیر سوال ببرندضمن اینکه، قاضیمرادی میگوید شرم باید از «درون» خود فرد اتفاق بیافتد، نه اینکه جامعه بهش بگوید اما این تمایز بین «از درون» و «از بیرون» به شرم رسیدن که اساس منطق کتاب است، عملا وجود ندارد قطعا شروع به فکر فرو رفتن فرد دربارهی شخصیت و منشش، از بیرون است اساسا دروناندیشی معنایی ندارد، اگر آدمهایی در بیرون ما را نبینند و قضاوت نکنندنویسنده میگوید ایران همیشه گرفتار استبداد بوده، و در این شرایط، حاکم شرمگین نمیشود، چون میگوید تقصیر دشمنان است و مردم هم مدام میگویند مجبوریم و شرایط اینطور است و مأموریم و معذور بعد هم ایرانیها مظلومنمایی میکنند تا از حس شرم برهند یا میروند در توده و همرنگ جماعت میشوند تا شرم متوجهشان نباشد میگوید ایرانی یا هوچیگری میکند، یا تواضع و تحقیر خود در اولی، شرم را از خود به دیگران نسبت میدهد و در دومی، خود را پیشاپیش حقیر میکند تا نقد نشود
هان، ای شرم، سرخیات، پیدا نیست شکسپیر، هملت، پرده سوم
تا قبل از یک سوم پایانی کتاب میخواستم با اغماض بهش سه ستاره بدم ولی سی چهل صفحه ی آخر اجازه نداد بیشتر از دو بدماصالت و درستی تعریفی که نویسنده از شرم ارائه میده خودش کلی جای بحث داره ولی چیزی که مایه ی تعجبم شد اصرار بی دلیلش به تکرار چندین و چند باره ی عناصر سازنده ی این تعریف بودمثلا انقد به تفاوت خجلت و شرم و یا درونی بودن این احساس تاکید میکنه که آدم میتونه به راحتی از روی چند خط بپره و بگه خب اینا که تکرار مکرراتهخلاصه که اگه مث من خیلی حوصله نداشته باشید جذبتون نمیکنه و برای تموم شدنش انتظار میکشیددر کنار این بدی ها اینم بگم که نگاه انتقادی نویسنده جای تحسین دارهبعضی جاها واقعا دقیق و موشکافانه دردای جامعه رو طرح و تحلیل میکنه
چه خوش موقع این کتاب را به اتمام رساندم باید خیلی زودتر از اینها به پایان میرسید؛ ولی هزار و یک اتفاق دست به دست هم داد تا درست در نقطهای به اتمام برسد که نمای بیرونی مطالب آن جلوی چشممان باشد و بتوانیم چون تماشاگری بهتزده به تماشای خود بنشینیمحسن قاضی مرادی جامعهشناس معاصر و فعالیست که آثار متعددی از وی در دسترس است او به تدوین و جمعآوری مجموعه آثاری با عنوان «آسیبشناسی اجتماعی ایران» پرداخته «در ستایش شرم» اولین اثر از این مجموعه است«شرم، نوعی خشم به خویشتن است» سخن نویسنده با اشاره به این جمله از مارکس کلید میخورد با ارجاعات مختلف به متون ادبی، دینی و فلسفی به اهمیت کلمه «شرم» قوت میبخشد و شروع به تعریف و تبیین این مفهوم میکند پس از آن مسئله «تقصیر» و «گناه» را پیش میکشد و به تاکید، مفهوم «خود» را در این حسها به چالش میکشدپس از آن، گریزی به تعداد صفحات دو سوم کتاب داریم به پیشینهی خودمان به عنوان یک فرد یا ملت ایرانی کند و کاو گستردهای در زمینه سنت، عرفان، دین، اخلاق اسلامی و که همه و همه بیشک جانی پرمایه در درون تک تک ما دارند و به احساسات ما جهت میدهند نویسنده به روشنی بیان میکند که چگونه حس «گناه» که از دین برمیخیزد و حس «حیا» که برآمده از عرفان و ادبپندنامهای ماست، راه را برای رسیدن به حس والای «شرم» تنگ و تنگتر کرده استدر ادامه نگاه نویسنده به گذشته سیاسی اجتماعی ماست؛ که به تاریکی مطلق میماند و ردپایه استبداد دست از سر این سرزمین برنداشته و اثرات آن مبین است مولف با نمایاندن رفتار «سرور مستبد» که یک حکومت استبدادی را اداره میکند و بیشک لحظهای به حس «شرم» نمیاندیشد، از دور شدن افراد جامعه از این حس انسانی میگوید؛ اینکه چگونه مردمانی که تجربه زیستیشان با همچین حکومتی عجین بوده، چقدر از دسترس حس «شرم» به دورانددر انتها نویسنده به صحبت ابتدایی خود بازمیگردد فرد را به تجربه حس «شرم» دعوت میکند و آن را انقلابی درونی میپندارد کوچه و پس کوچههای این خس را میکاود و مرزهای آن را با احساسات دیگر روشن میکند پس از آن هم این حس را به تجربه جمعی آن بسط میدهد و سخن را به پایان میرساندآنچه ورای تمام گفتهها برجسته مینماید اندیشیدن به عدم دسترسی ما به این گنج انسانیست انگار تاریخ و فرهنگ و سنت و سیاست و هزار چه و چه نمیگذارند ما اندکی به گفتوگو با خود بنشینیم به تردید برسیم و به ریشه بیاندیشیم؛ اندیشه و تعمقی که باید تنها راه نجاتمان باشددانیال عماری، دیماه ۹۸
به نظر من، پيوند روانشناسى و جامعه شناسى، پيوندى بسيار مبارك است؛ خاصه در زمينه ى شرم به عنوان حسى مفقود و مجهول١ نگارش خوب نويسنده٢ ترتيب و پيش روى هماهنگ و منسجم٣ دورى از زياده گويى و كم گويى، در كنار مستندسازى٤ اهميت امروزى موضوع انتخابى كتابهمه ى اينها، باعث شد كه من از مطالعه ى اين كتاب، نهايت لذت را ببرم
اصلا خوشم نیومدبا این که ایدهی عنوان کتاب به قدری جالب بود که تا آخر بخونم شاید اون چیزی که دلم میخواد رو پیدا کنممن دنبال این بودم ببینم که چه سازوکاری باعث میشه که شرم در ذهن ایرانیان این طوری که هست باشهولی ایدهی کتاب این بود که اصلا ما ایرانیها از مفهوم شرم دور شدیم مفاهیمی مثل شرمساریکه با شرم فرق میکنه طبق ایدهی کتاب و حیا و گناه تو ذهن ما بیشتر جا دارننویسنده میاد شرم رو طوری تعریف میکنه که سمتش به سمت خود شخصه کسی که شرم میکنه یه حسی شبیه به خشم به خودش پیدا میکنه که بعد میخواد خودش رو تغییر بدهمحتوا هم بیشتر شبیه به منبر بود اون ارجاعات مختلف و استدلالطوری که من دوست داشتم نبود خیلی جاها هم به ذهنم اومد که بیخودی مفاهیم رو بهم ربط داده و قاطی کرده یه نوع مغلاطهکلا پیشنهاد نمیکنم بخونینش
هرچند بهترین راه برای ستایش شرم اینه که نویسنده از سر شرم و حیا چنین کتابی نمینوشت ـ
کتابیست خواندنی و با موضعی خلّاقانه که از اخلاق با رویکردی اجتماعی روانی انتزاع یافته است بهجز معدودی از موارد که بهنظرِ من با تعاریفِ اخلاق٬ متعارض بود تعاریفِ این کتاب٬ بقیهاش قابلِ قبول و آموختنیست
یک کتاب کاملن غیر علمی
یکی از منطقی ترین کتاب هایی که میشه خوند لذت بردم